تولد یک سالگی صدرا
٨ مهر 90 تولد یکسالگی پسر گلم رو با یک مهمونی کوچیک که مادربزرگها ، پدر بزرگها ، خاله ها ، عمه ها ، عمو و دایی حضور داشتند جشن گرفتیم . جشن تولد واقعی پسرم 9 مهر بود ولی بخاطر اینکه روز جمعه باشه مجبور شدیم یک روز جلوتر جشن بگیریم . خیلی خوش گذشت و همه حسابی زحمت کشیده بودند و برای صدرای گلم کادو های قشنگ قشنگ آورده بودند . با تشکر از همه ...............
آقا صدرا ولی شما اون روز بد خواب شده بودی و خیلی بداخلاق بودی .
تو گریستی ... خدا تو را دید ... آسمان لرزید... نزدیک پاییز بود ... بر زمینیان بارید ...
و من عاشق شدم و چتر خویش را بی آنکه تو بفهمی برای یک عمر بر سر تو و تو را
در پناه خویش گرفتم ......
و اکنون یک سال میگذرد و هنوز بی آنکه تو بفهمی .............
من برای قلب پاک تو... خنده های تو... اشک ها و بغض های تو آمده ام......
از همان لحظه که میان گریه های کودکانه ات فقط تاریکی دنیا را میدیدی......
و بعد تجربه کردی آغوش مادر را...و لبخند زیبای پدر را....
چشم های من در انتظار نگاه های گیرا و جستجوگر تو بود.....
و تو آمدی برای درک احساس زیبای مادر بودن... زن بودن...
وتو....هدیه ای از خدا.....برای جاودانه کردن روزهای زندگی....
امروز....در خیالم.....دستانم آرام میگیرند در دست های کوچک تو ...... قلبم میلرزد از نگاه های معصومانه تو...
و ما میرقصیم و میخندیم و شادیم و سرخوش در دنیای کودکانه تو..... و خدا را سپاس....بسیار سپاس برای داشتن همچون تویی....و من همیشه می خوانم نام تو را... پسرم ....
*************صدرا جان اولین سالروز تولدت مبارک*********
نمای کلی از تزئین اتاق
قربون اون خندهای قشنگت بشم من
عاشق توپ بودی و همش میگفتی بوت بخاطر همین کیکی برات سفارش دادیم که توش از توپ استفاده بشه
اینم کادوی تولد عمه الهه که خیلی ازش خوشت اومده بود دستش درد نکنه
عزیز دل مامان و بابا امیدورام 120 سال با شادی زندگی کنی ...