خدا حافظ پوشک

خدا حافظ پوشک

صدرا جون تصمیم گرفتم امسال تعطیلات عید پروژه از پوشک گرفتن شما رو شروع و تا آخر تعطیلات هم سعی کنم با موفقیت تمومش کنم . چون با وجود اینکه من تمام مدت سال رو باید برم سرکار برم این بهترین فرصت بود هم شما دیگه 2 و سال و نیم داشتی و هم مدت زمان زیادی میتونستم خودم کنارت باشم و این آموزش رو بهت بدم . ولی با شناختی که ازت داشتم میدونستم کار سختی در پیش دارم . خلاصه با توکل به خدا و با وجود دلهره ایی که داشتم و پس از مطالعات زیاد در کتابها و جستجو  در اینترنت در خصوص انتخاب بهترین روش برای نحوه آموزش کودک در خصوص از پوشک گرفتن بچه شروع کردیم . با وجود تمایل زیادی که بابا مسعود برای رفتن به مسافرت در تعطیلات داشت سعی کردیم که به مسافرت نریم تا بتونیم این پروسه رو با موفقیت تا پایان تعطیلات به اتمام برسونیم خلاصه از تاریخ 03/01/92 شروع کردیم . روز اول که اصلا تمایلی به اومدن به دستشویی نداشتی خلاصه از اونجایی که عاشق ماژیک و نقاشی کشیدن هستی یک ماژیک بهت دادم و گفتم بریم تو دستشویی نقاشی بکشیم دو روز اول به عشق ماژیک میومدی دستشویی و حسابی تا دلت خواست روی کاشی ها خط خطی کردی . روزهای بعدی خیلی باهام لج بازی میکردی و دستشویی نمیومدی چون بازی گوش هستی . خلاصه این پروسه با هر بدبختی بود یک هفته طول کشید تا کلا با پوشک خدا حافظی کردی .

ولی واقعا این مرحله از بچه داری ( از پوشک گرفتن ) خیلی کار سخت و طاقت فرسایی و باید حسابی مادر حوصله داشته باشه . خلاصه خیلی خوشحالم که تونستم با موفقیت کمک پسر گلم بدم که بتونه یک مرحله دیگه از کودکیش رو با موفقیت پشت سر بگذاره . به امید موفقیتهای بعدیت در زندگی

راستی منم دو تا جایزه قشنگ که صدار خیلی هم دوستشون داره بخاطر موفقیت پسرم بهش جایزه دادم . یک سجاده کوچولو که از مکه قبلا خرید بودم و دوم یک پک بزرگ از ابزارآلات  اسباب بازی شامل  آچار ، پیچ گوشتی ، دریل و سایر چیزهای که صدرا عاشقشونه